
با انتشار رمان “موش ها و آدم ها اشتاین بک توانست توجه مجامع ملی داستان نویسی را به خود جلب کند.
اشتاین بک در دره سالیناس به دنیا آمد و بزرگ شد، جایی که پدرش یک مقام محلی و مادرش معلم سابق مدرسه بود. اشتاین بک که دانش آموز خوب و رئیس کلاس ارشد در دبیرستان بود، در اوایل دهه ۱۹۲۰ به طور متناوب در استنفورد تحصیل کرد. در سال ۱۹۲۵ به شهر نیویورک نقل مکان کرد و در آنجا به عنوان کارگر و روزنامه نگار مشغول به کار شد. دو رمان اول او موفق نبودند.
جایزه پولیتزر
در سال ۱۹۳۰ با کارول هنینگ، اولین همسر از سه همسرش ازدواج کرد و به پاسیفیک گروو، کالیفرنیا نقل مکان کرد. پدر او برای این زوج خانه و مستمری فراهم کرد تا جان بتواند به نویسندگی ادامه دهد. سومین رمان او، تورتیلا فلت (۱۹۳۵)، مانند کتابهای بعدی، در نبرد مشکوک (۱۹۳۵) و موشها و آدمها (۱۹۳۷)، که هر دو تفسیرهای اجتماعی در مورد بیعدالتیهای مختلف را ارائه میکردند، از نظر انتقادی و مالی موفقیتآمیز بود. در سال ۱۹۳۹، اشتاین بک جایزه پولیتزر را برای انگورهای خشم دریافت کرد. این رمان در مورد خانواده ایست از اوکلاهما که در خلال رکود بزرگ اقتصادی آمریکا همه دارایی خود را از دست داده و به دنبال یافتن زندگی بهتر به کالیفرنیا مهاجرت میکنند.
بیشتر بخوانید:
یادداشتهایی از زیرزمین اثر فئودور داستایوفسکی
او نوشتن را پس از جنگ جهانی دوم ادامه داد. راسته کنسرو سازی و مروارید از کتاب هایی بودند که او پس از این جنگ چاپ کرد که بیشتر درون مایه احساساتی داشتند. اشتاین بک در دهه ۱۹۴۰ دست خود را در فیلمنامه های سینمایی امتحان کرد و فیلم های موفقی مانند روستای فراموش شده (۱۹۴۱) و زنده باد زاپاتا (۱۹۵۲) نوشت. او همچنین مطالعه زیستشناسی دریایی را آغاز کرد و در سال ۱۹۴۱ یک کتاب غیرداستانی به نام دریای کورتز منتشر کرد. دیگر کتاب غیرداستانی او در سال ۱۹۶۲، به نام سفر با چارلی، سفرهای او را به سراسر ایالات متحده در کنار سگش چارلی را شرح میدهد. اشتاین بک در سال ۱۹۶۲ برنده جایزه نوبل شد و در سال ۱۹۶۸ در نیویورک درگذشت.