نیکولای چائوشسکو، این دیکتاتور در سال ۱۹۸۹ مانند بسیاری از دیکتاتورهای دیگر تاریخ، گمان نمیکرد، که حکومت ۴۲ ساله اش ظرف مدت کوتاهی سرنگون شود. حکومت او به شکلی بسیار عجیبی سرنگون شد. وی از مردم خواسته بود برای سخنرانی همبستگی او در میدان شهر جمع شوند. او که تصور میکرد مثل گذشته میتواند با وعده و تهدید جمعیت را تحت کنترل درآورد، اعلام کرد که از اول ژانویه حقوق کارگران را ۱۰ درصد افزایش خواهد داد.
اعتراضات مردمی
مردم در همان ابتدا سخنرانی او را با شعار های مرگ بر دیکتاتور سخنرانی را بهم زدند. او تلاش کرد با بالا بردن صدایش و اشاره به «توطئه خارجی» اوضاع را آرام کند، اما صدای معترضان که «مرگ بر دیکتاتور» فریاد میزدند، بلندتر شد. این صحنه که به طور زنده از تلویزیون ملی رومانی پخش میشد، به یکی از لحظات نمادین پایان حکومت او تبدیل شد.
فردای آن روز، اعتراضات به اوج رسید و معترضان به کاخ ریاست جمهوری هجوم بردند. جمعیت کنترل پایتخت را به دست گرفت و چائوشسکو و همسرش النا مجبور شدند با بالگرد از کاخ فرار کنند. اما نیروهای نظامی که از اطاعت او سر باز زده بودند، آنها را دستگیر کردند. آنها به اتهام نسل کشی، فساد و سوءاستفاده از قدرت، به اعدام محکوم شدند. حکم بلافاصله اجرا شد و هر دو تیرباران شدند. تصاویری از محاکمه و اعدام آنها به سرعت در رسانههای بینالمللی منتشر شد و پایان حکومت دیکتاتوری کمونیستی در رومانی را اعلام گردید.
بیشتر بخوانید:
موسیقی اعتراضی: به سنگرها بیایید
این انقلاب که یکی از مهم ترین قیامهای مردمی علیه دیکتاتوری کمونیستی در اروپای شرقی بود، به پایان یکی از سرکوب گرترین رژیمهای قرن بیستم انجامید. سقوط چائوشسکو نه تنها به سرنوشت رومانی جهت تازهای داد، بلکه نمادی از فروپاشی دیکتاتوریها در جهان شد. سقوط چائوشسکو نشان داد که حتی حکومتهایی که خود را غیرقابل سقوط میدانند، میتوانند در لحظاتی غیرمنتظره فروپاشند. این الگو را میتوان در سرنوشت دیگر دیکتاتورهای معاصر، از جمله صدام حسین با ۲۴ سال ، معمر قذافی با ۴۲ سال و بشار اسد و پدرش در مجموع ۵۳ درقدرت بودند نیز مشاهده کرد.