بسیاری از خوانندگان ایرانی با ریچارد براتیگان نویسنده و شاعر پست مدرن آمریکایی آشنا هستند. براتیگان زاده سال ۱۹۳۵ و خالق رمان های “صید قزل آلا در آمریکا”، “درقند هندوانه”، “پس باد همه چیز را با خود نخواهد برد” و … نویسنده ایست که توانسته با وجود فاصله فرهنگی توجه مخاطبان ایرانی را به خود جلب کند.
براتیگان نویسنده ای بود که زندگی خود را در دوران پسا رکود اقتصادی بزرگ آمریکا گذراند. این شاید بزرگترین عنصریست که باعث جذب شدن خواننده ایرانی به آثار او می شود. براتیگان از عناصر طبیعی و احساسی بسیاری در نوشته های استفاده میکند، او دارای قدرت تخیل خارق العاده ایست که همواره در نوشته هایش در جدال با عناصر واقعی و تلخ زندگیست. ذهن براتیگان مانند طفلیست که تلخی های جهان اطراف خود را میبیند. آنها را درک میکند و در پروسه پس زدن زشتی ها و برای التیام روح زخم خورده خود به قدرت تخیل خود پناه میبرد. آثار او را بسیاری با آثار مارک تواین، ارنست همینگوی و دیگر بزرگان مقایسه کرده اند.
بیشتر بخوانید:
علاقه خواننده ایرانی به براتیگان
اما چرا خواننده ایرانی جلب آثار نویسنده ای پست مدرن میشود که در چهل و نه سالگی به زندگی خود پایان میدهد؟ خواننده ایرانی چه وجه مشترکی با آثار نویسنده ای دارد که در اوضاع اقتصادی نا به سامان در قاره دیگری رشد کرده؟ و چرا فضای افسرده و دلتنگ غالب بر آثار براتیگان برای ایرانیان جذاب است؟ این موضوعیست قابل تامل. او با آثار خود از تونل زمان دست خواننده ایرانی را میگیرد، با او سخن نمیگوید، تنها به اون نشان میدهد: جغرافیا را نادیده بگیر، رنج تو رنجیست آشنا و به قدمت تاریخ.
در واقع آثار براتیگان برای خواننده ایرانی به مثابه هاییکوییست که بدون اشاره به زمان و مکان تنها از حس سخن میگوید. خواننده ایرانی به این جهت با براتیگان ارتباط برقرار میکند. “رنج” احساسیست مشترک میان جوان ایرانی امروزی و نویسنده آمریکایی زاده دهه سی.