«سایه»، مفهومی است که برای اولین بار توسط روانپزشک سوئیسی کارل یونگ ابداع شد. و جنبه هایی از شخصیت را توصیف می کند که ما آنها را انکار و سرکوب می کنیم. به هر دلیلی، همه ما بخش هایی از خودمان را دوست نداریم، اما این بخشها در عمق ما نهفته است. فکر می کنیم جامعه آن جنبهها از شخصیت ما را دوست نخواهد داشت و تحمل نخواهد کرد. بنابراین آن بخش ها را در عمق روان ناخودآگاه خود فرو می بریم. سایه ها مجموعه ای از جنبه های سرکوب شده هویت ما هستند که یونگ آن را «سایه» مینامد.
صداقت
اگر شما از آن دسته افرادی هستید که عموماً خودتان را دوست دارید، ممکن است از خود بپرسید که آیا این در مورد شما صادق است یا خیر. ممکن است فکر کنید من خودم را انکار نمی کنم. من همه چیز را در مورد خودم دوست دارم.
اما بسیاری از مردم آنقدر بی حوصله هستند که حتی در مورد جنبه های اخلاقی رفتارشان که از آن آگاه هستند، تعمق نمیکنند. چه رسد به این که بدانند ناخودآگاه شخصی و جمعی چگونه بر آنها تأثیر می گذارد.
با این حال، مشکل این است که شما لزوماً از آن بخش هایی از شخصیت خود که رد می کنید آگاه نیستید. طبق نظریه یونگ، ما از نظر روانی آن رفتارها، احساسات و افکاری که خطرناک یا ناخوشایند می دانیم را انکار کرده و به آن توجه نمیکنیم.
بیشتر بخوانید:
ذهن ما وانمود می کند که آن جنبه ها وجود ندارند. تکانه های پرخاشگرانه، تصاویر ذهنی، تابو، تجربیات شرم آور، تمایلات غیراخلاقی، ترس ها، آرزوهای غیرمنطقی، تمایلات جنسی غیرقابل قبول، چند نمونه از جنبه های «سایه» هستند، چیزهایی که افراد در خود دارند اما به آن اعتراف نمی کنند.
«سایه» و یا جنبه تاریک ما تلاش میکند در تصویری که ما برای نشان دادن به جهان از خود ترسیم میکنیم، پنهان شود تا احساس امنیت کنیم. اما یک فرد تا جایی که ذهنش اجازه می دهد آزاد است و اگر ذهن بین واقعیت فرد و واقعیت بقیه جهان موانعی ایجاد کند، توهم و روان رنجوری می تواند بر او حاکم شود.
سایه شخصی
به گفته کارل یونگ، علاوه بر آنکه افراد با سایههای شخصی دست و پنجه نرم میکنند. که بخشهای طرد شده خودشان را تشکیل میدهند، سایه های جمعی نیز بر آنان تأثیر گذار هستند. سایه های جمعی نشاندهنده عناصر انکار شده روان جمعی ما است. تأثیر این سایه ها در تعارضات اجتماعی، تعصبات و رفتارهای مخرب آشکار می شود و مانع پیشرفت و هماهنگی اجتماعی می شود.
یکی از نمونههای روان پریشی تودهای وحشتناک که توسط «سایه جمعی» روی داده، حزب نازی است که در آن مردم از طریق سایه شخصی خود اعمالی دهشتناک انجام دادند. آنها به حزب نازی پیوستند و کارهایی بدتر از آنچه می توانستند تصور کنند انجام دادند. در این معنا، سایه شخصی پل ارتباطی با سایه جمعی است. از این سبب است که باید سایه خود را میشناختند و آنرا مهار کرده و روی آن کار میکردند تا مرتکب جنایت نشوند.
«سایه یک مشکل اخلاقی است که کل شخصیت را به چالش می کشد. زیرا هیچ کس نمی تواند بدون تلاش اخلاقی قابل توجه از «سایه» آگاه شود. اما آگاه شدن از آن مستلزم شناخت جنبه های تاریک شخصیت است. این عمل شرط اساسی هر نوع خودشناسی است.»
-کارل یونگ