تابلوی جیغ اثر جاودانه هنرمند نروژی، ادوارد مونک، یکی از نمادین ترین ترکیب بندی ها در هنر غربی است. در زیر یک آسمان قرمز، در مسیری با نردههای محافظ مشرف به آبدرهای خروشان، مردی عجیب و غریب و سیاهپوش دستانش را با وحشت بر سر بی مو و استخوانی اش بالا برده و فریاد میکشد.
مونک تجربهای را که الهامبخش اثر بوده را در دفتر خاطراتش به قلم می آورد. و می گوید:« عصری در مسیر تپهای نزدیک کریستیانیا (نام قدیمی شهر اسلو) با دو رفیق در حال قدم زدن بودیم. دورانی بود که زندگی، روحم را در هم شکسته بود. خورشید در حال غروب بود و انگار در افق در شعله های آتش فرو رفته بود … من فریاد عمیقی را حس کردم و از درون شنیدم، بله، یک فریاد بزرگ.»
گرچه شهرت تابلوی «جیغ» با شخصیت و زندگی متلاطم و مضطرب هنرمندش عجین شده است. اما هنر مونک بسیار فراتر از تنها یک اثر ویژه بود. پس از مرگ مونک در سال ۱۹۴۴، در طبقه دوم خانه او و پشت درهای قفل شده مجموعه ای از ۱۰۰۸ نقاشی، ۴۴۴۳ طراحی و همچنین حکاکی ها، بلوک های منبت کاری، برجسته کاری، عکس و غیره یافت شد.
الهام از تراژدی
تراژدی و رنج زندگی الهام بخش بیشتر آثار هنری پرشمار مونک بود. در حالی که او هنوز نوجوان بود مادر و خواهر بزرگش را بر اثر سل از دست داد. سال ۱۸۷۹ در کالج فنی ثبت نام کرد، اما بیماری و مشکلات روانی مانع از حضور مداوم مونک در کلاس درس ها می شد. او در دفتر خاطرات خود می نویسد چند ماه پس از اینکه اولین نقاشی خود از یک کلیسای قدیمی را در ۱۸۸۰ آغاز کرد تصمیم گرفت نقاش شود. پس از آن مونک کالج فنی را برای همیشه رها کرد و در دوره های شبانه یک مدرسه نقاشی در اسلو ثبت نام کرد.
کودک بیمار
مونک در ابتدا تحت تأثیر طبیعت گرایی یا ناتورالیسم قرار گرفت. اما او بعداً برای انتقال احساسات خود، سبک توسعهیافتهتری را که بار روانی و بیانی داشت را اتخاذ کرد. سبکی که جدال درونی او را بهتر منعکس میکرد و سبک هنری او را متمایز می کرد.
در ۲۳ سالگی اولین نسخه «کودک بیمار» را نقاشی کرد. که خواهر بزرگترش را در بستر مرگ بر اثر سل و در حالی که عمه اش در کنار او سوگواری می کند را به تصویر می کشد. مونک در طول زندگی اش بارها این سوژه را در نسخه ها و اشکال مختلف مورد بازبینی قرار داد. «مرگ در اتاق مریض» که هفت سال بعد نقاشی شده است، سوگ و اضطراب جمعی خانواده بیمارش در اتاق خواهر در حال مرگش را نشان می دهد.
بیشتر بخوانید:
روزی که ون گوگ گوش خود را برید
مونک در کتاب خاطراتش می نویسد:« تمام عزیزانم یکی یکی مردند. ۱۳ ساله بودم، بیمار به روی تخت دراز کشیده بودم خون از دهانم جاری شده بود، تب در رگهایم بیداد می کرد و اضطراب در درونم فریاد می زد. به خود گفتم دیگر زمانش فرا رسیده در برابر قضاوت بایستی؛ محکوم ابدی خواهی بود…».