“خب فرزندانم … هنگامی که جایی جاروجنجال و هیاهوست میدانیم که همیشه اتفاق مهمی در حال رخ دادن است…فکر میکنم حالا که مردان سیاه در جنوب و زنان در شمال همگی دارند در مورد حق و حقوق حرف میزنند مردان سفید به زودی گوش خواهند کرد و همه چیز درست خواهد شد. اما این همه جنجال برای چیست؟
آن مرد که آنجا ایستاده میگوید زنان برای سوارشدن به کالسکه و رد شدن از روی گودال به کمک احتیاج دارند. او میگوید زنان باید بهترین جایگاه را داشته باشند. میدانید هیچکس هیچوقت تا به حال برای سوار شدن به کالسکه به من کمک نکرده است. یا وقتی از روی گودال های پر از گل رد شدم هرگز کسی دست مرا نگرفته است و یا جایگاه و مقام آنچنانی به من نداده است…
آیا من زن نیستم؟ به من بنگر! به دستان من! من شخم زدم و کاشتم و برداشتم. تا به حال هیچ مردی به پای من نرسیده است! آیا من زن نیستم؟ من مانند مردان کار کردم و غذا خوردم (اگر چیزی نصیبم شود) و درد شلاق را هم در کنارش تحمل کرده ام. آیا من زن نیستم؟ من سیزده فرزند به دنیا آوردم و با چشمان خود شاهد فروخته شدن آنها بودم و هنگامی که در خفا اشک ریختم هیچکس به جز مسیح صدای مرا نشنید. آیا من زن نیستم؟
آنها در مورد هوش و ذکاوت حرف میزنند … هوش و ذکاوت چه ارتباطی با حق زنان و سیاهان دارد؟ اگر من فنجان کوچکی دارم و شما لیوانی بزرگ آیا روا نیست اجازه دهید فنجان کوچک من با تمام کوچکیش پر باشد؟
مرد کوچک سیاه پوش
آن مرد کوچک سیاه پوش که آنجا ایستاده میگوید زنان نمیتوانند به اندازه مردان حق و حقوق داشته باشند زیرا مسیح زن نبود. مسیح تو از کجا آمد؟ بگو! از کجا؟ از خدا و یک زن! مرد نقشی در آفریده شدن مسیح نداشت!
اگر اولین زنی که خدا آفرید آنقدر قوی بود که توانست به تنهایی دنیا را زیر و رو کند، این زنان نیز با اتحاد میتوانند آن را باز هم به حالت اول برگردانند و حال که درخواستشان این است مردان نیز باید آنها را همراهی کنند.
ممنونم که سخنان مرا شنیدید. چیز دیگری برای گفتن ندارم.”
بیشتر بخوانید:
موسیقی اعتراضی: به سنگرها بیایید
سوجورنر تروث، فعال جنبش زنان و لغو برده داری.
سخنرانی در تجمع برای حقوق زنان در آکرون، اوهایو در سال ۱۸۵۱.