آنه فرانک در سال ۱۹۲۹ در شهر فرانکفورت آلمان در خانواده ای یهودی به دنیا آمد. این دوره ای بود که آدولف هیتلر و حزبش قدرت و حامیان بیشتری پیدا کردند. هیتلر از یهودیان متنفر بود و احساسات یهودستیزی در آلمان در حال افزایش بود. به دلیل نفرت از یهودیان و شرایط بد اقتصادی، والدین او، اتو و ادیت فرانک تصمیم می گیرند به آمستردام نقل مکان کنند.
آنه در هلند خود را در خانه احساس کرد. او زبان را یاد گرفت، دوستانی پیدا کرد و به مدرسه هلندی نزدیک خانه اش رفت. در ۱سپتامبر ۱۹۳۹، زمانی که او ۱۰ ساله بود، آلمان نازی به لهستان حمله کرد که جنگ جهانی دوم آغاز شد و در ۱۰ می ۱۹۴۰، نازی ها به هلند حمله کردند. پنج روز بعد، ارتش هلند تسلیم شد. اکنون نازی ها با کنترل کامل هلند، مجموعه ای از قوانین و مقررات را معرفی کردند که زندگی یهودیان را دشوارتر می کرد. یهودیان دیگر نمی توانستند به پارک، سینما، یا مغازه های غیر یهودی بروند.
یهودیان باید شروع به پوشیدن ستاره داوود بر روی لباس خود می کردند و نازی ها شروع به فرستادن یهودیان به اردوگاه های کار اجباری کرده بودند. در ۶ ژوئیه ۱۹۴۲، والدین او تصمیم گرفتند برای فرار از آزار و اذیت مخفی شوند. آنه مخفیگاه را انکس سری نامید.
داستانی کوتاه اما دردناک
در انکس سری، او علاوه بر داستان های کوتاه، درباره احساسات و افکار خود نیز نوشت. نوشتن به او کمک کرد تا خودش را مشغول نگه دارد. هنگامی که وزیر آموزش دولت هلند در انگلستان از رادیو اورنج از مردم خواست خاطرات و اسناد جنگ را حفظ کنند، او الهام گرفت که خاطرات شخصی خود را در یک داستان در حال با عنوان Het Achterhuis (انکس سری) بازنویسی کند.
در ۴ اوت ۱۹۴۴، نوشته های آنه فرانک متوقف شد. او و سایر افراد پنهان شده توسط افسران پلیس در حالی که نازی ها در حال جستجوی یهودیان در مخفیگاهها بودند، کشف و دستگیر شدند. علیرغم ضبط اسناد موجود توسط پلیس، بخشی از نوشتههای او توسط افرادی خیرخواه نجات یافت.
در اوایل نوامبر ۱۹۴۴ او به همراه خواهرش مارگوت به اردوگاه کار اجباری برگن-بلسن تبعید شد. والدین آنها در آشویتس ماندند. شرایط در برگن بلسن نیز وحشتناک بود. کمبود غذا وجود داشت، هوا سرد، مرطوب و بیماری های واگیردار بود. آنه و مارگوت به تیفوس مبتلا شدند. در فوریه ۱۹۴۵ هر دو به دلیل شرایط وحشتناک جان خود را از دست دادند، ابتدا مارگوت و اندکی بعد آنه. اوتو، پدر آنه، تنها شخص از انکس سری بود که جان سالم به در برد.
بیشتر بخوانید:
“خواندن برای مردم”؛ سالگرد اعدام ویکتور خارا
هنگامی که پدر آنه به هلند بازگشت و متوجه نوشتار دخترش شد، تأثیر عمیقی بر او گذاشت. پس از خواندن نوشتار دخترش، او متوجه شد که آنه میخواست نویسنده یا روزنامهنگار شود و قصد داشت داستانهای خود را درباره زندگی در انکس سری منتشر کند. به افتخار دخترش، اتو در ژوئن ۱۹۴۷ دفتر خاطرات آنه را با عنوان Het Achterhuis (انکس سری) منتشر کرد. این کتاب بعدها به حدود ۷۰ زبان ترجمه شد و از او برای تاتئر و نمایش اقتباس شد. آن خانه سری به موزه ای به نام خانه آن فرانک تبدیل شد، خانه ای که شاهد زندگی کوتاه و غم انگیز آنه است.