هراکلیتوس ۵۰۰ پیش از میلاد، فیلسوف یونان باستان پیش از سقراط از شهر افسس بود که در آن زمان بخشی از امپراتوری پارس بود. او تأثیر گستردهای بر فلسفه غرب باستان و مدرن میگذارد، از جمله از طریق آثار افلاطون، ارسطو، هگل و هایدگر.
اطلاعات کمی از زندگی هراکلیتوس وجود دارد. او یک اثر منفرد نوشت که تنها قطعاتی از آن باقی مانده است.
ایده های محوری فلسفه هراکلیتوس وحدت اضداد و مفهوم تغییر است. او همچنین هماهنگی و عدالت را در نزاع می دید. او جهان را دائماً در جریان میدید. یعنی جهان در حال «شدن» است، اما نه در حال «بودن». او این مفهوم را با عباراتی مانند “همه چیز جاری است” و “هیچ کس هرگز دو بار در یک رودخانه قدم نمی گذارد” بیان کرد.
وحدت اضداد و شار
ویژگیهای بارز فلسفه هراکلیتوس وحدت اضداد و تغییر یا جریان است. به گفته ارسطو، هراکلیتوس کسی بود که قانون عدم تناقض را انکار می کرد (قانون فکر یا اصل منطقی که می گوید چیزی نمی تواند همزمان درست و نادرست باشد). همچنین به گفته ارسطو، هراکلیتوس ماتریالیست بود. در این دیدگاه، هراکلیتوس یک نظریه پرداز «شار» یا تغییرات پی در پی است، زیرا او یک ماتریالیست است که معتقد است ماده همیشه تغییر می کند.
چند نمونه مربوط به وحدت اضداد
به عنوان مثال: “مسیر راست و کج شانه یکی است، راه بالا راه پایین است”، شروع و پایان، در محیط دایره، مشترک است”
با گذشت زمان، اضداد به شکل یکدیگر تغییر می کنند: «فانی ها فناناپذیرند و فنا ناپذیرها فانی میشوند، آنچه میمیراند، زنده میکند»؛ «همانطور که انسان هم سلول های زنده و هم مرده دارد.»
هراکلیتوس معتقد بود که آتش ماده اساسی و آغازین جهان است و جهان یک آتش همواره نامیراست که هر چیز را مثل شعله با مرگ چیز های دیگر بوجود می آورد.
تأثیرات خارجی بر هراکلیتوس
ایران باستان ارتباط تنگاتنگی با شهر افسس داشت و دین زرتشتی دین دولتی امپراتوری پارس بود. اهمیت هراکلیتوس بر آتش به دلیل تأثیر آتش دوستی زرتشتیان و به ویژه مفهوم آتش بررسی شده است. در حالی که بسیاری از آموزه های آتش زرتشتی دقیقاً با عقاید هراکلیتوس مطابقت ندارند، مانند رابطه آتش با زمین، هنوز هم استدلال می شود که او ممکن است از آنها الهام گرفته باشد. تشابهات زرتشتی با هراکلیتوس اغلب به دلیل فقدان ادبیات بازمانده زرتشتی از آن دوره و تأثیر متقابل بر فلسفه یونانی احتمالی است.