افسانه های محلی: افسانه کوچیساکه-اونا، زن دهان بریده

افسانه های محلی افسانه هایی هستند که اکثرا در بین مردم محلی یک کشور، شهر، روستا یا محله به صورت شفاهی نقل میشوند. این داستان ها گاهی اوقات ریشه در واقعیت دارند و گاهی اوقات ساخته و پرداخته ذهن مردم هستند. نقل شفاهی این داستان ها در طی سال ها معمولا باعث میشود جزییات آن دستخوش تغییراتی شود اما معمولا اصل داستان، به همان صورت باقی میماند. در این قسمت از سری “داستان های محلی” به یکی از ترسناک ترین و قدیمی ترین داستان های محلی ژاپنی میپردازیم. داستانی که حول محوری زنی میچرخد که اگر بعد از غروب آفتاب شما را در جایی خلوت ببیند از شما سوال میکند: آیا من زیبا هستم؟

مطالب مربوط:

افسانه های محلی: فی ام، شبح سیاه تایلند

افسانه های محلی: نینکی نانکا


کوچیساکه-اونا به عنوان شخصیتی شرور در فولکلور ژاپن شناخته میشود. او روح سرگردان زنی زخم خورده است که به دنبال انتقام به هرکسی که برسد حمله میکند. کوچیساکه-اونا قسمت پایینی صورتش را میپوشاند، در دستش قیچی خونینی دارد و به این جهان بازگشته تا افراد بخت برگشته ای را که سرراهش میبیند به طرز فجیعی به قتل برساند.

لبخند تلخ

کسی دو قسمت دهان کوچیساکه-اونا را پاره کرده و او را کشته. حالا او لبخند خونینش را پنهان میکند،

از شما میپرسد، آیا زیبا هستم؟ در نگاه اول کوچیساکه-اونا زنی زیبا و جوان به نظر می آید، شما جواب میدهید: بله! آنگاه کوچیساکه-اونا نقاب از چهره برمیدارد و شما صورت پاره و لبخند خونین او را میبینید. بهتراست مواظب رفتارتان باشید زیرا او باز هم از شما میپرسد: حالا چطور؟ اگر بترسید و بگویید “نه” او شما را مثله میکند و اگر بگویید “بله، هنوز هم زیبا هستی” کوچیساکه با قیچی خونین اش لبخندی به شما میدهد مانند لبخند خودش تا شما هم مثل او زیبا شوید.
کسی نمیداند ریشه این داستان محلی دقیقا از کجا آمده است. برخی از مورخان میگویند داستان کوچیساکه به دوره “ادو” در قرن هفدهم برمیگردد. برخی میگویند کوچیساکه-اونا همسر سامورایی بود که پس از خیانت به شوهرش صورتش توسط او بریده شد و سپس به قتل رسید. در هر صورت اگر روزی به ژاپن سفر کردید کوچیساکه-اونا را به یاد داشته باشید. شاید روزی شما هم مثل او زیبا شوید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *