سکولاریسم

پس از بالا گرفتن اختلافات و جنگ ها بین کلیساهای کاتولیک و پروتست ها بر سر قدرت در اروپا، سیاستمدارن بدنبال رهایی از این جنگها و حفظ حرمت کلیساها به سمت علم گرایی و انسان محوری پیش رفتند. و همه چیز خویش را در علم منهای دین دیدند، آنها همین را در سیاست و جامعه منهای دین نیز جستجو کردند. این آغاز سکولاریسم بود. برای سکولاریسم یا گیتی گرایی تعاریف متعددی کرده اند ولی مشهورترین تعریف آن جدایی دین از سیاست میباشد. به این معنا، جامعۀ سکولار جامعه‌ ای است که دینداری در آن حق ویژه‌ای برای کسی ایجاد نمی‌کند. و حکومت و دولت لزوما نباید در دست دینداران باشند یا بر وفق عقاید آن‌ها عمل کنند.

قوانین حاکم بر جامعه


اگرچه می‌توان بر سر جزئیات مربوط به تعریف واژۀ سکولاریسم مناقشه کرد. ولی این نکتۀ کلی روشن است که سکولاریسم دلالت دارد بر غیردینی شدن حکومت هاست. اما این لزوما به معنای ضدیت با دین نیست. سکولاریسم در نفی و اثبات خدا موضعی اتخاذ نمی‌کند. فقط قوانین حاکم بر جامعه را از ادیان و احکام الهی اخذ نمی‌کند. در واقع سکولاریسم صرفا به این دنیا توجه دارد و قانونگذاری و تعلیم و تربیت و مدیریت و حکمرانی را سامان دنیوی می‌دهد. یعنی قانونگذاری و حکمرانی و کلا همۀ امور مربوط به عرصۀ عمومی در یک جامعۀ سکولار، بدون توجه به مصالح اخروی افراد صورت می‌گیرد و تامین این مصالح را به خود افراد واگذار می‌کند.

بیشتر بخوانید:

خدا ناباوری


بنابراین قانونگذاری بر پایۀ باور مذهبی موجب تحمیل اموری به غیردینداران می‌شود که صرفا در عقاید دینداران ریشه دارند. در جوامع سکولار لیبرال، در مجموع باید گفت که سکولاریسم یعنی برپایی حکومت و جامعه‌ای غیردینی. اگرچه دینداری در جامعۀ سکولار آزاد است و دینداران می‌توانند حضور پررنگی هم در این جوامع داشته باشند، با یان حال این حضور پررنگ منتهی به دینی شدن اساس جامعۀ سکولار نمی‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *