اراده در فلسفه شوپنهاور

در فلسفه شوپنهاور، “اراده”به نیرویی کور و غیرعقلانی اشاره دارد که زیربنای همه هستی است. و نمایانگر “چیزیست که به خودی خود” و به صورت بنیادی نهفته در جهان است. این اراده اساساً یک میل محرک و سیری ناپذیری ست که هسته واقعیت است. و برانگیختن همه اعمال و رفتار انسان را به وجود می آورد. این اراده تابع عقل یا کنترل آگاهانه نیست و اغلب به عنوان “اراده برای زندگی” یا “اراده برای بقا” توصیف می شود.

بنا بر این فلسفه، بیشتر از آنچه انسان درک میکند و خلاف تجربه آگاهانه ما، اراده از طریق حواس ما قابل دسترسی نیست. بلکه فقط از طریق درون نگری و درک خواسته ها و انگیزه های خودمان قابل دسترسی است. شوپنهاور معتقد بود که این “اراده” در همه موجودات زنده، از کوچکترین موجودات گرفته تا انسانها وجود دارد. و اعمال و خواسته های آنها را هدایت می کند. همینطور تلاش مستمر و نارضایتی ناشی از اراده به عنوان ریشه رنج انسان تلقی می شود.

جهان

“جهان به عنوان اراده و تصور” عنوان مشهورترین اثر شوپنهاور است. جایی که او به طور گسترده مفهوم اراده و چگونگی ارتباط آن با درک ما از جهان را بررسی می کند. جهان همچون اراده و تصور اولین بار در سال ۱۸۱۸ در یک جلد به چاپ رسید.
شوپنهاور از واژه اراده به عنوان آشناترین تعریف انسان برای این مفهوم استفاده کرد. که می تواند با کلمات دیگری مانند میل، تلاش، خواستن و اصرار نیز مشخص شود. فلسفه شوپنهاور معتقد است که همه طبیعت، از جمله انسان، بیان اراده ای سیری ناپذیر است.

بیشتر بخوانید:

“سریر خون” مکبث از نگاه کوروساوا


شوپنهاور با در نظر گرفتن ایده آلیسم ماورائی امانوئل کانت معتقد است که جهانی که انسان ها تجربه می‌کنندصرفاً به عنوان «بازنمایی» وابسته به یک موضوع شناختی موجود است و نه به عنوان جهانی که بتوان آن را به خودی خود موجود در نظر گرفت.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *