جامعه کتاب دوست و علاقمندان کتابخوان ایرانی ۷۰ سال است که با آلبرت کامو آشنا هستند. او را با قصه هایی چون طاعون، بیگانه و چندین رمان دیگر می شناسند. داستانهای آلبرت کامو اغلب بر محور رنج مداومی است که بشر برای ادامه زندگی ای بی معنا تحمل می کند.
آلبرت کامو را میتوان در وهله اول یک فیلسوف نامید. او سعی کرده نظراتش را درباره مسائل بشری به صورت قصه بیان کند. قصه ای کوتاه از او را برای معرفی انتخاب کرده ایم به نام « مهمان.» این داستانی است ساده و قابل فهم در عین حال بسیار آرام و بدون تظاهر، که بخشی از اندیشه فلسفی کامو را به تصویر می کشد.
مهمان
این قصه ایست درباره یک معلم فرانسوی درویش مسلک در الجزایر. او در یکی از اتاق های مدرسه اش در منطقه ای کوهستانی در الجزایر زندگی میکند. مدرسه به علت وضع نابسامان کشور تعطیل شده. فقر، قحطی و شورش موجود در کشور باعث شده رفتار مردم تغییر کند. آنها خشن تر و بی محاباتر از همیشه گشته اند.
بیشتر بخوانید:
ژاندارمی فرانسوی، زندانی عربی را که قاتل یکی از اقوامش است به مدرسه می آورد. او از معلم درخواست میکند که به عنوان یک فرانسوی وظیفه شناس، این زندانی عرب را به نزدیک ترین پاسگاه پلیس که در فاصله یک شبانه روز پیاده روی از وی قرار دارد تحویل دهد. ژاندارم که درگیر شورش محلی است به معلم می گوید که زندانی عرب باید محاکمه و مجازات شود، و از معلم برای تحویل زندانی کمک میخواهد.
وی به ناچار به راه افتاده و زندانی را با خود می برد. در بین راه پس از گفتگو با زندانی تصمیم میگیرد که به او پول، آب و توشه کافی بدهد و او را رها کند تا زندانی خود درباره سرنوشتش تصمیم بگیرد. او زندانی را بر سر دو راهی در مسیر تنها میگذارد. یک راه به سوی شهر و پاسگاه پلیس است و مسیر دیگر به سوی صحرایی است که بادیه نشین ها در آن سکونت دارند. معلم به او میگوید اگر او تصمیم بگیرد به آنجا برود بادیه نشین ها او را خواهند پذیرفت.
آلبرت کامو در این ماجرای فلسفی انتخاب و تصمیم را بی معنا می داند و آنرا به سخره میگیرد.
دیدگاهتان را بنویسید